Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری صدا و سیما»
2024-04-29@22:45:25 GMT

جزئیات شهادت امام حسین علیه السلام

تاریخ انتشار: ۶ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۳۳۲۲۸۷

به گزارش سرویس وبگردی خبرگزاری صدا و سیما ، شهادت امام حسین علیه السلام چنان مصیبت بار و غم انگیز است که حرارت آن در قلب شیعیان هرگز خاموش نمی شود تا مهدی منتقم آل محمد انتقام او را بگیرد.

امام حسین (ع) به فرزندش امام سجاد (ع) فرمود: فرزندم! سلامم را به شیعیانم برسان و به آنان بگو: پدرم غریبانه به شهادت رسید، پس بر او اشک بریزید! *نحوه شهادت امام حسین (ع) / آخرین لحظات امام چگونه گذشت مهمترین واقعه روز عاشورا شهادت سیدالشهداء حسین بن علی علیه‌السلام است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!
  در این یادداشت، قطره‌ای از آن دریای مصیبت عظمی و جانگداز بیان شده است. امام اصحاب وفادار خود را صدا می‌زند بعد از شهادت یاران باوفا، امام حسین علیه‌السلام پیوسته به راست و چپ مى‌‏نگریست و هیچ یک از اصحاب و یاران خود را ندید جز آنان که پیشانى به خاک ساییده و صدایى از آن‌ها به گوش نمى‏رسید، پس ندا داد:  اى مسلم بن عقیل! اى هانى بن عروة! اى حبیب بن مظاهر! اى زهیر بن قین! اى یزید بن مظاهر! اى یحیى بن کثیر! اى هلال بن نافع! اى ابراهیم بن حُصَین! اى عمیر بن مطاع! اى اسد کلبى! اى عبداللَّه بن عقیل! اى مسلم بن عوسجه! اى داود بن طرمّاح! اى حرّ ریاحى! اى على بن الحسین! اى دلاورمردان خالص! و اى سواران میدان نبرد! چه شده است شما را صدا مى‌‏زنم ولى پاسخم را نمى‌‏دهید؟ و شما را مى‏‌خوانم ولى دیگر سخنم را نمى‌‏شنوید؟ آیا به خواب رفته‌‏اید که به بیدارى‌‏تان امیدوار باشم؟ یا از محبّت امامتان دست کشیده‌‏اید که او را یارى نمى‌‏کنید؟ این بانوان از خاندان پیامبرند که از فقدانتان ناتوان گشته‏ اند. از خوابتان برخیزید، اى بزرگواران! و از حرم رسول خدا در برابر طغیانگران پست، دفاع کنید. ولى به خدا سوگند! مرگ، شما را به خاک افکنده، و روزگار خیانت پیشه با شما وفا نکرده، وگرنه هرگز از اجابت دعوتم کوتاهى نمى‌‏کردید، و از یاریم دست نمى‌‏کشیدید، آگاه باشید، ما در فراق شما سوگواریم و به شما ملحق مى‌‏شویم، إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ».  *آمدن امام حسین علیه السلام به خیمه امام زین العابدین علیه السلام  در روایتى آمده است: هنگامى که امام حسین علیه السلام تنها شد به خیمه‌‏هاى برادرانش سر کشید، آنجا را خالى دید. آنگاه به خیمه‏‌هاى فرزندان عقیل نگاهى انداخت، کسى را در آنجا نیز ندید؛ سپس به خیمه‌‏هاى یارانش نگریست کسى را ندید، امام در آن حال ذکر «لَا حَوْلَ وَ لَاقُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظِیمِ» را فراوان بر زبان جارى مى‏‌ساخت. آنگاه به خیمه‏‌هاى زنان روانه شد و به خیمه فرزندش امام زین العابدین علیه‌السلام رفت. او را دید که بر روى پوست خشنى خوابیده و عمّه‌‏اش زینب علیهاالسلام از او پرستارى مى‌‏کند.  چون حضرت على بن الحسین علیه‌السلام نگاهش به پدر افتاد خواست از جا برخیزد، ولى از شدّت بیمارى نتوانست، پس به عمّه‌‏اش زینب گفت: «کمکم کن تا بنشینم چرا که پسر پیامبر صلى الله علیه و آله آمده است» زینب علیهاالسلام وى را به سینه‏‌اش تکیه داد . *رسیدن خبرشهادت حضرت عباس و علی اکبر علیهما السلام به امام زین العابدین  امام حسین علیه‌السلام از حال فرزندش پرسید: او حمد الهى را بجا آورد و گفت: «یا أبَتاهُ ما صَنَعْتَ الْیَوْمَ مَعَ هؤُلاءِ الْمُنافِقِینَ؟؛ پدر جان! امروز با این گروه منافق چه کرده‏‌اى؟». امام علیه‌السلام در پاسخ فرمود: شیطان بر آنان چیره شده و خدا را از یادشان برده است و جنگ بین ما و آنان چنان شعله‏‌ور شد که زمین از خون ما و آنان رنگین شده است!». حضرت سجّاد علیه‌السلام عرض کرد: پدر جان! عمویم عبّاس کجاست؟ در این هنگام اشک بر چشمان زینب حلقه زد و به برادرش نگریست که چگونه پاسخ مى‏‌دهد- چرا که امام علیه‌السلام خبر شهادت عبّاس را به وى نداده بود. امام علیه‌السلام پاسخ داد: پسر جان! عمویت کشته شد و دستانش کنار فرات از پیکر جدا شد! على بن الحسین علیه‌السلام آن چنان گریست که بى‌حال شد. چون به حال آمد از دیگر عموهایش پرسید و امام پاسخ مى‌‏داد: «همه شهید شدند». آنگاه پرسید:  برادرم على اکبر، حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه و زهیر بن قین کجایند؟ امام علیه‌السلام پاسخ داد: فرزندم! همین قدر بدان که در این خیمه‌‏ها مردى جز من و تو نمانده است، همه آنان به خاک افتاده و شهید شده‏‌اند. *عزم میدان کردن امام زین العابدین پس على بن الحسین علیه‌السلام سخت گریست. آنگاه به عمّه‌‏اش زینب علیهاالسلام گفت: عمّه جان! شمشیر و عصایم را حاضر کن. پدرش فرمود: مى‌‏خواهى چه کنى؟ عرض کرد: بر عصا تکیه کنم و با شمشیرم از فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله دفاع نمایم، چرا که زندگانى پس از او ارزش ندارد. *اعلام جانشینی امام زین العابدین از سوی امام حسین علیهما السلام امام حسین علیه‌السلام او را باز داشت و به سینه چسباند و فرمود: فرزندم! تو پاک‌‏ترین ذریّه و برترین عترت منى و تو جانشین من بر این بانوان و کودکانى. آنان غریب و بى‌‏کس‏‌اند که تنهایى و یتیمى و سرزنش دشمنان و سختى‏‌هاى دوران آنان را فرا گرفته است. هر گاه که ناله سر دادند آنان را آرام کن، و، چون هراسان شدند مونسشان باش و با سخنان نرم و نیکو، خاطرشان را تسلّى بخش.  چرا که کسى از مردانشان جز تو نمانده است تا مونسشان باشد و غم‏‌هایشان را به وى باز گویند.  بگذار آنان تو را ببویند و تو آنان را ببویى و آنان بر تو گریه کنند و تو بر آنان. آنگاه امام علیه‌السلام دست فرزندش را گرفت و با صداى رسا فرمود: اى زینب! اى امّ کلثوم! اى سکینه! اى رقیّه! و اى فاطمه! سخنم را بشنوید و بدانید که این فرزندم جانشین من بر شماست و او امامى است که پیروى از او واجب است. سپس به فرزندش فرمود: فرزندم! سلامم را به شیعیانم برسان و به آنان بگو: پدرم غریبانه به شهادت رسید پس بر او اشک بریزید. *امام علیه‌السلام لباس کهنه به تن کرد هنگامى که امام ‏حسین علیه‌السلام عزم میدان کرد، فرمود: برایم جامه کهنه‏‌اى بیاورید که کسى به آن رغبت نکند تا آن را زیر لباسهایم بپوشم و بعد از شهادتم مرا برهنه نکنند، زیرا مى‌‏دانم پس از شهادت لباسهایم ربوده خواهد شد. لباس تنگ و کوتاهى آوردند ولى امام علیه‌السلام آن را نپوشید و فرمود: این لباس اهل ذمّه (کفّار اهل کتاب) است. لباس بلندترى آوردند. امام علیه‌السلام آن را پوشید سپس با بانوان حرم خداحافظى کرد. *روایتی درباره لباس کهنه امام حسین علیه السلام   در روایت دیگرى آمده است هنگامى که لباس کهنه آوردند، چند جایش را پاره کرد (تا ارزشى براى بیرون آوردن نداشته باشد) و آن را زیر لباس‌‏هایش پوشید؛ ولى پس از شهادت امام (دشمن ناجوانمرد پست) آن را نیز از بدنش بیرون آوردند. *گریه سکینه برای امام علیه‌السلام در آن هنگام حضرت سکینه گریه سر داد. امام وى را به سینه چسبانید و فرمود: سکینه! بدان پس از شهادتم گریه‌‏هاى طولانى خواهى داشت. تا جان در بدن دارم با اشک حسرتت دلم را آتش مزن. اى بهترین زنان! هنگامى که شهید شدم پس تو از هر کس به سوگوارى سزاوارترى.  گفتگوی امام با زنان و بانوان حرم‏ امام حسین علیه‌السلام به سوى خیمه رفت و ندا داد: اى سکینه! اى فاطمه! اى زینب! اى امّ کلثوم! خداحافظ من هم رفتم. سکینه فریاد برآورد: پدرجان! آیا تسلیم مرگ شده‏‌اى؟! امام پاسخ داد: «چگونه تسلیم نشود کسى که یار و یاورى براى او نمانده است؟. سکینه گفت: پدر جان! (حال که چنین است) ما را به حرم جدّمان برگردان! امام فرمود: هیهات! اگر مرغ قطا را رها مى‏‌کردند در آشیانه‌‏اش آرام مى‏گرفت. (اشاره به این‌‏که ما را رها نخواهند کرد). صداى گریه بانوان برخاست، امام آنان را آرام کرد و به سوى دشمن حمله‌‏ور شد.  *موعظه امام به لشکر عمر سعد امام حسین علیه‌السلام به دشمنان نزدیک شد و خطاب به آنان فرمود: واى بر شما! چرا با من مى‌‏جنگید؟ آیا سنّتى را تغییر داده‌‏ام؟ یا شریعتى را دگرگون ساخته‏‌ام؟ یا جرمى مرتکب شده‌‏ام؟ و یا حقّى را ترک کرده‌‏ام؟. گفتند: به خاطر کینه‌‏اى که از پدرت به دل داریم، با تو مى‌‏جنگیم و تو را مى‏‌کشیم.  *مرگ بهتر از زندگى ننگین است! امام علیه‌السلام به میدان آمد و مبارز طلبید، هر کس از پهلوانان سپاه دشمن پیش آمد او را به خاک افکند، تا آنجا که بسیارى از آنان را به هلاکت رساند آنگاه به میمنه (به جانب راست سپاه) حمله کرد و فرمود: مرگ بهتر از زندگى ننگین است. سپس به میسره (جانب چپ سپاه) یورش برد و فرمود: منم حسین بن على علیه‌السلام، سوگند یاد کردم که (در برابر دشمن) سر فرود نیاورم، از خاندان پدرم حمایت مى‌‏کنم و بر دین پیامبر رهسپارم؛ و در روایت دیگر آمده است، امام علیه‌السلام فرمود: مرگ با عزّت بهتر از زندگى با ذلّت است. *اگر دین ندارید آزاد مرد باشید! امام علیه‌السلام به هر سو یورش برد و گروه عظیمى را به خاک افکند. عمر سعد فریاد برآورد: آیا مى‌‏دانید با چه کس مى‏‌جنگید؟ او فرزند همان دلاور میدان‌‏ها و قهرمانان عرب است، از هر سو به وى هجوم آورید. بعد از این فرمان چهار هزار تیرانداز از هر سو امام علیه‌السلام را هدف قرار دادند و از سوى دیگر به جانب خیمه‌‏ها حمله ‏ور شدند و میان آن حضرت و خیامش فاصله انداختند. امام علیه السلام فریاد برآورد: واى بر شما! اى پیروان آل ابى سفیان! اگر دین ندارید و از حسابرسى روز قیامت نمى‏‌ترسید لااقل در دنیاى خود آزاده باشید، و اگر خود را عرب مى‏‌دانید به خلق و خوى عربى خویش پایبند باشید. *درخواست امام برای دوری از خیمه  شمر صدا زد: اى پسر فاطمه! چه مى‏‌گویى؟ امام علیه‌السلام فرمود: من با شما جنگ دارم و شما با من، ولى زنان که گناهى ندارند، پس تا زمانى‏ که زنده هستم، سپاهیان طغیانگر و نادان خود را از تعرّض به حرم من باز دارید. شمر گفت: راست مى‏‌گوید. آنگاه به لشکریان خویش رو کرد و گفت: «از حرم او دست بردارید و به خودش حمله کنید که به جانم سوگند هماوردى است بزرگوار! سپاه دشمن از هر طرف به سوى امام علیه‌السلام حمله‏‌ور شدند و امام در جستجوى آب به سوى فرات رفت ولى سپاهیان همگى هجوم آوردند و مانع شدند. *مناجات با خدا و نفرین به دشمن‏ در روز عاشورا امام حسین علیه‌السلام به سوى فرات روانه شد که شمر گفت: به خدا سوگند! به آن نخواهى رسید تا در آتش درآیى! شخص دیگرى گفت: یا حسین! آیا آب فرات را نمى‌‏بینى که مثل شکم ماهى مى‌‏درخشد؟! به خدا سوگند! از آن نخواهى چشید تا آن‌‏که با لب تشنه از جهان چشم بپوشى! امام علیه‌السلام گفت: خدایا! او را تشنه بمیران. راوى مى‏‌گوید: به خدا سوگند پس از نفرین امام آن شخص به مرض عطش گرفتار شد، به گونه‌‏اى که پیوسته مى‌‏گفت: به من آب دهید! آبش مى‌‏دادند تا آنجا که آب از دهانش مى‌‏ریخت ولى همچنان مى‏‌گفت: آبم دهید که تشنگى مرا کشت! پیوسته این چنین بود تا آن‌‏که به هلاکت رسید! *تیری به پیشانی امام اصابت کرد آنگاه مردى از سپاه دشمن به نام «ابوالحتوف جعفى» تیرى به سوى امام رها کرد. تیر به پیشانى امام اصابت کرد. آن را بیرون کشید، خون بر چهره و محاسن امام جارى شد، عرض کرد: خدایا! تو شاهدى که از این مردم سرکش به من چه مى‏‌رسد. خدایا! جمعیّت آنان را اندک کن و آنان را با بیچارگى و بدبختى بمیران، و از آنان کسى را بر روى زمین مگذار و هرگز آنان را نیامرز. سپس به آنان حمله کرد، و به هر کس که مى‏‌رسید او را با شمشیرش بر خاک مى‌‏افکند، این در حالى بود که تیر‌ها از هر سو مى‌‏بارید و بر بدن امام علیه‌السلام مى‌‏نشست و مى‏‌فرمود: اى بدسیرتان! شما در مورد خاندان پیامبر صلى الله علیه و آله بد عمل کردید.  آرى! شما پس از کشتن من از کشتن هیچ بنده‏‌اى از بندگان خدا هراسى ندارید، چرا که با کشتن من قتل هر کس برایتان آسان خواهد بود.  به خدا سوگند! من امیدوارم که پروردگارم شما را خوار و مرا به شهادت (در راهش) گرامى بدارد.  آنگاه از جایى که گمان نمى‏‌برید انتقام مرا از شما بگیرد. حصین بن مالک سکونى فریاد برآورد و گفت: «اى پسر فاطمه! چگونه خداوند انتقام تو را از ما بگیرد؟ امام علیه‌السلام فرمود: نزاع و اختلاف در میانتان مى‌‏افکند و خونتان را مى‌‏ریزد آنگاه شما را به عذاب دردناک گرفتار مى‏سازد. امام علیه‌السلام همچنان مى‌‏جنگید تا آن که زخم‌‏هاى بسیارى بر بدن مبارکش وارد شد. *تیری به گلوی امام اصابت کرد در روایتى آمده است: هنگامى که دشمنان، امام را آماج تیر‌ها قرار دادند تیر به گلوى امام اصابت کرد و فرمود:  به نام خداوند و هیچ حرکت و نیرویى جز از جانب خدا نیست و این شهیدى است در راه رضاى خدا. *اصابت سنگ به پیشانی امام و زدن تیر سه شعبه بر سینه ایشان امام علیه‌السلام خسته شد، خواست اندکى بیاساید که ناگاه سنگى آمد و به پیشانى امام رسید، خون جارى شد. امام دامن پیراهنش را بالا زد تا خون از چهره‏اش پاک کند که تیر سه شعبه مسمومى آمد و به سینه امام علیه‌السلام فرو نشست. * دعای قربانی که امام برای خود خواند امام (دعاى قربانى خواند و) فرمود: به نام خدا و به یارى خدا و بر آیین رسول خدا. آنگاه سرش را به آسمان بلند کرد و عرض کرد: خداى من! تو آگاهى که اینان کسى را مى‏‌کشند که در روى زمین پسر پیامبرى جز وى نیست. سپس تیر را بیرون کشید. خون همچون ناودان جارى شد. دستش را بر محلّ زخم گذاشت، چون از خون پر شد آن را به آسمان پاشید و قطره‌‏اى از آن به زمین بازنگشت! بار دیگر دست را از خون پر کرد و آن را به سر و صورت کشید و فرمود: آرى، به خدا سوگند! مى‌‏خواهم با همین چهره خونین به دیدار جدّم رسول خدا صلى الله علیه و آله بروم و بگویم: اى رسول خدا فلان و فلان مرا شهید کردند. *عرش خدا از اسب به زمین افتاد امام علیه‌السلام بر اثر زخم‏‌هاى فراوان از اسب به زمین افتاد، ولى برخاست. خواهرش زینب علیهاالسلام از خیمه‏‌ها بیرون آمد و با ناله‌‏اى جانسوز مى‌‏گفت: کاش آسمان بر زمین فرو مى‏‌افتاد. عمر بن سعد را دید که نزدیک امام علیه‌السلام ایستاده است. فرمود: اى عمر بن سعد! اباعبداللَّه علیه‌السلام را شهید مى‏‌کنند و تو نظاره مى‌‏کنى؟! اشک از دیدگان عمر سعد (دیدند) جارى شد و صورتش را برگرداند و چیزى نگفت.  حضرت زینب علیهاالسلام فریاد زد: واى بر شما! آیا در میان شما مسلمان نیست؟ سکوت مرگبارى همه را فرا گرفته بود و کسى پاسخى نداد.  امام علیه‌السلام ردایى به تن کرده و عمامه به سر داشت؛ و با آن که پیاده و زخمى بود، چون سواران دلاور مى‌‏جنگید، نگاهى به تیراندازان و نگاهى به حرم خود داشت و مى‏‌گفت: آیا بر کشتن من با هم متّحد شده‏‌اید؟ هان! به خدا سوگند! پس از من بنده‌‏اى از بندگان خدا را نمى‏‌کشید که خداوند را بیش از کشتن من به خشم آورد. به خدا سوگند! من امیدوارم خداوند مرا با خوارى شما گرامى بدارد و انتقام مرا از آنجا که گمان نمى‌‏برید از شما بگیرد. هان! به خدا سوگند! اگر مرا به قتل برسانید، خداوند شما را گرفتار نزاعى در میان خودتان مى‏‌سازد و خونتان را مى‌‏ریزد و (هرگز) از شما راضى نگردد تا عذاب سنگین و دردناکى به شما بچشاند.  *آخرین مناجات‌های امام علیه‌السلام ‏ امام حسین علیه‌السلام در آخرین لحظات عمر گرانبهایش با خداى خود چنین مناجات مى‌‏کرد: خدایا! اى بلند جایگاه! بزرگ جبروت! سخت توانمند (در کیفر و انتقام)! بى نیاز از مخلوقات! صاحب کبریایى گسترده! بر هر چه خواهى قادرى! رحمتت نزدیک! پیمانت درست! داراى نعمت سرشار! بلایت نیکو! هر گاه تو را بخوانند نزدیکى! بر آفریده‌‏ها احاطه دارى! توبه‌‏پذیر توبه کنندگانى! بر هر چه اراده کنى توانایى! و به هر چه بخوانى مى‌‏رسى! چون سپاست گویند سپاسگزارى! و، چون یادت کنند یادشان مى‌‏کنى! حاجتمندانه تو را مى‌‏خوانم و نیازمندانه به تو مشتاقم و هراسانه به تو پناه مى‌‏برم و با حال حزن به درگاه تو مى‌‏گریم و ناتوانمندانه از تو یارى مى‏‌طلبم تنها بر تو توکّل مى‌‏کنم، میان ما و این قوم حکم فرما! اینان به ما نیرنگ زدند، ما را تنها گذارده، بى وفایى کردند و به کشتن ما برخاستند. ما خاندان پیامبر و فرزندان حبیب تو محمّد بن عبداللَّه صلى الله علیه و آله هستیم، همو که او را به پیامبرى برگزیدى و بر وحى‏‌ات امین ساختى. پس در کار ما گشایش و برون رفتى قرار ده، به مهربانیت اى مهربانترین مهربانان. آنگاه افزود:پروردگارا! بر قضا و قدرت شکیبایى مى‏‌ورزم، معبودى جز تو نیست، اى فریادرس دادخواهان! پروردگارى جز تو و معبودى غیر از تو براى من نیست. بر حکم تو صبر مى‏‌کنم اى فریادرس کسى که فریاد رسى ندارد! اى همیشه‌‏اى که پایان‏ناپذیر است! اى زنده کننده مردگان! اى برپا دارنده هر کس با آنچه که به دست آورده! میان ما و اینان داورى کن که تو بهترین داورانى.  *لحظات شهادت سالار و سرور شهیدان عالم ‏ راوی مى‏گوید: «کنار قتلگاه ایستاده بودم و جان دادن امام علیه‌السلام را نظاره مى‏‌کردم. بخدا سوگند! هرگز به خون آغشته‌‏اى را ندیده بودم که خون بدنش رفته باشد ولى این چنین زیبا و درخشنده باشد.  آنچنان نور چهره‌‏اش خیره کننده بود که اندیشه شهادت او از یادم رفت. حسین علیه‌السلام در آن حال شربتى آب مى‌‏خواست. شنیدم مردى سنگدل و بى‏‌ایمان پاسخ داد: آب نیاشامى تا بر آتش درآئى (نعوذ باللَّه) و از حمیم آن بنوشى.  امام علیه‌السلام در پاسخ فرمود: بلکه من بر جدم رسول خدا وارد مى‌‏شوم و در خانه‏‌اش در بهشت جایگاه صدق و در جوار قرب خداى مقتدر ساکن مى‌‏شوم و از جنایاتى که نسبت به من روا داشتید به او شکایت مى‏‌برم. سپاه ابن سعد با شنیدن این سخن چنان به خشم آمدند که گویا خداوند در دل آن‌ها هیچ رحمى قرار نداده بود.  *شهادت امام حسین علیه‌السلام در کربلا هنگام مصیبت عظیم فرا رسیده بود.  حالت ضعف بر امام علیه‌السلام مستولى شده بود، هر کس با هر وسیله ‏اى که در اختیار داشت به آن حضرت ضربه مى‏ زد، ولى هر کس به قصد کشتن نزدیک آن بزرگوار مى‌‏شد، لرزه بر اندامش مى‏‌افتاد و به عقب بر مى‌‏گشت. «مالک بن نمیر» نزدیک رفت و شمشیرى بر فرق مبارکش زد که خون از سر آن حضرت جارى شد. امام علیه‌السلام فرمود: «هرگز با آن دست، غذا و آب نخورى و خدا تو را با ظالمان محشور گرداند».  در تواریخ آمده است که او پس از آن، چون بیچارگان در نهایت فقر و تنگدستى به سر مى‏ برد و دستانش از کار افتاد.  «زُرعة بن شریک» ضربه‏‌اى بر دست چپ آن حضرت وارد ساخت. «سنان بن انس» با دو سلاح نیزه و شمشیر ضرباتى بر حضرت وارد ساخت، و به آن افتخار مى‏‌کرد! زمان به کندى مى‌‏گذشت و جهان در انتظار حادثه‌‏اى عظیم بود.  عمر سعد مى‌‏خواست که کار سریعتر تمام شود و انتظار به پایان رسد. به خولى بن یزید که در کنارش بود دستور داد که کار حسین علیه‌السلام را تمام کند. وى پیش رفت تا سر از بدن آن حضرت جدا سازد ولى لرزه بر اندامش افتاد و به عقب برگشت. «سنان بن انس» - بنا به نقلى- جلو رفت و شمشیرى را حواله گلوى مبارک امام کرد و گفت: «ترا مى‌‏کشم و سر از بدنت جدا مى‏‌کنم در حالى که مى‌‏دانم تو پسر رسول خدایى و پدر و مادرت بهترین خلق خدایند!»  پس سر مبارک امام را از بدن جدا کرد. * اتمام حجت امام علیه السلام با شمر در روایت دیگر، شمر بن ذى الجوشن در خشم شد و روى سینه مبارک امام علیه‌السلام نشست و محاسن آن حضرت را به دست گرفت و، چون خواست امام را به قتل برساند، آن حضرت لبخندى زد و فرمود: آیا مرا مى‌‏کشى در حالى که مى‏‌دانى من کیستم؟ بیشتر بخوانید:این طفل شیر خواره همه ی لشکر من است شمر گفت: آرى، تو را خوب مى‏‌شناسم، مادرت فاطمه زهرا و پدرت على مرتضى و جدت محمد مصطفى است، تو را مى‏‌کشم و باکى ندارم! پس با دوازده ضربه سر مبارک امام علیه‌السلام را از بدن جدا ساخت.  *دگرگونى عالَم طبیعت‏ پس از شهادت امام علیه‌السلام طبق نقل تواریخ بعد از شهادت آن حضرت، دگرگونى‏‌هایى در عالم تکوین رخ داد که خبر از وقوع حادثه عظیمى مى‏‌داد. روایات مربوط به دگرگونى‏‌هاى عالم را، شیعه و اهل سنت متفقاً نقل کرده‌‏اند از جمله: بنا به نقل سید بن طاووس در لهوف: در آن وقت غبار شدید توأم با تاریکى و طوفان سرخ فام آسمان کربلا و اطراف را فرا گرفت، سپاه ابن سعد وحشت کردند و گمان نمودند بر آن‌ها عذاب نازل شده است.   منبع: خبرگزاری تسنیم

 

منبع: خبرگزاری صدا و سیما

کلیدواژه: محرم 1402 امام حسین علیه السلام امام علیه السلام فرمود صلى الله علیه و آله امام زین العابدین زینب علیهاالسلام شهادت امام حسین امام اصابت علیه السلام علیه السلام على بن الحسین خدا سوگند امام حسین ع پس از شهادت مبارک امام رسول خدا آن حضرت عمر سعد کشتن من بن سعد بر شما

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.iribnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری صدا و سیما» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۳۳۲۲۸۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

میزبانی استان کرمان از ۴ شهید گمنام در سالروز شهادت امام ششم

مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان کرمان گفت: در روز شهادت امام صادق (ع)میزبان چهار شهید گمنام در کرمان، سیرجان، رفسنجان و جیرفت خواهیم بود.

به گزارش خبرگزاری ایمنا از کرمان و به نقل از روابط عمومی استانداری، محمود مهدوی‌فرد در شورای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، اظهار کرد: برنامه‌ریزی‌های لازم برای گرامیداشت سوم خرداد سالروز آزادسازی خرمشهر انجام شده است. وی با اشاره به اینکه تولیت شهدای گمنام به عهده بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس است، افزود: در روز شهادت امام صادق (ع) میزبان چهار شهید گمنام در کرمان، سیرجان، رفسنجان و جیرفت خواهیم بود. مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان کرمان بیان کرد: تا سال ۱۴۰۲ در مجموع پیکر ۳۲۲ شهید گمنام در ۱۴۵ یادمان در استان خاکسپاری و ۲۳۱ درخواست عمومی نیز جهت تدفین شهید گمنام دریافت شده است. کد خبر 748575

دیگر خبرها

  • تقویم نجومی امروز سه‌شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ / تقویم همسران امروز سه‌شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
  • ۶ نفر در حمله به نمازگزاران در هرات افغانستان جان باختند
  • اجرای ۳۵۰ برنامه توسط آستان قدس رضوی در ایام دهه کرامت
  • دیدار دانشجویان دانشگاه آزاد یزد با خانواده شهید سرسنگی
  • پاسداران خود را در راه امنیت مردم فدا می‌کنند
  • تاریخ شهادت امام جعفر صادق(ع) ۱۴۰۳ + زندگینامه و احادیث
  • میزبانی استان کرمان از ۴ شهید گمنام در سالروز شهادت امام ششم
  • برپایی بیش از ۸ هزار محفل شیرخوارگان حسینی در ایران و کشور‌های جهان
  • جشن بزرگ «خدا قوت کارگر» در ورزشگاه امام رضا علیه السلام برگزار می‌شود
  • کتاب «رازهای زیارت اربعین» روانه بازار نشر شد